می خواهم دائم به یادتان باشم...
ای دو نفری که در طرف دیگر دنیای من جا گرفته اید...
دو به چند میلیارد؟...
خودم هم نمی دانم.
اما هنوز هم آن طرف دنیایم سنگینی می کند انگار...
هیس...شلوغ نکنید آدم های این طرفی!
صدای دونفرم را نمی شنوم...
باز قطار خالی شده.
نمی دانم لوکومتیوران مانده یا نه...
من که هدایت این همه واگن پشت سر هم را بلد نیستم...
شما دونفر...کمکم کنید...
ساعت...ساعت...زمان...
چه واژه های مسخره ای!
کسی برای حرکت و توقف قطار من
ساعت و دقیقه تعیین نکرده.
من...شبیه یک
شبیه یک سربالایی
یک سربالایی بن بست
من شبیه یک سربالایی بن بستم دو نفر...
یکی از شما مرا ساخت...
شیبم خیلی تند شد!
یکی دیگر باید از من بالا برود...تا برسد به
باید برسی به بن بست من...
وقتی رسیدی تصمیم بگیر.
می خواهی باز شوم...
یا بن بست بمانم...
پی نوشت: کی حالش خوبه؟
نظرات شما عزیزان:
خــــودت بــاش . . .
بــگــذار گــرگـــ های شــهــر هـــــر چــهــ مــی خــواهــنــد بــــــگـــویــنــد
بــه دنــیــا آمـــده انــد تا زوزه بــکــشــنــد . . . .
پاسخ: :)
اون یکی نظرم کو پس؟؟؟ حتما باز زیادی رسوا بوده نه؟!
.gif)
پاسخ:بله!...
.gif)
.gif)
پاسخ:واقعا؟!